بعد از ۲۴ سال بودن در این دنیا برای من شاید تقریبا اولین باری باشه که من متوجه شدم زندگی یعنی چه ؟ یک مفهوم براش ساختم. به تجربه و شناختی که بدست آوردم، بنظرم زندگی کلا یک مفهوم بسیار ساده ولی پیچیده هستش. ما وقتی هستیم و وجود داریم به نحوی داریم زندگی می کنیم. اصلا مهم نیست چقدر به خوبی یا بدی زندگی می کنیم. بی خیالیم یا بسیار جدی هستیم. هر نوعی که هستیم خودش زندگی هستش. واقعا برای زندگی کردن مهم نیست که شما چقدر ناقص هستید یا چقدر کامل، چقدر ناتوان یا توانمند، چقدر باهوش یا کم هوش و هر ویژگی کم یا زیاد دیگه. زندگی حول محوریت یک ویژگی نمی گنجه. ( البته اگر اینطوری فکر می کنید توی تله شناختی گیر کرده اید که احتمالا دارید خودتون رو مقایسه می کنید ).
در سری “زندگی و فلسفه زندگی” که احتمالا چندین قسمت خواهد داشت. من تلاشم رو می کنم که تجربه و شناخت هایی که بدست می آورم رو با انگشتای خودم بنویسم. ( تایپ می کنم و دیگه قلم به دست نیستم 😄 ). هدف من اینکه آگاهی رو پخش کنم؛ و خب نوشتن این ها بهم کمک می کنه برای خودم یک منبع بشه که خودم اگر نیاز داشتم بهش بگردم.
ما ناقص هستیم!
نوشتن، خواندن یا شنیدن این جمله واقعا ساده است. اما در عمل واقعا اینطور نیست. پذیرفتن کافی نیست. دیدن و کاری نکردن کافی نیست. مخفی کردن نقص ها کافی نیست. ابراز نقص ها هم حتی کافی نیست. خلاصه کافی نیست. آره باید بگم این انتظاری هست که از خودمون داریم که نقص هایمان را مخفی کنیم. اما چرا ؟
- کمالگرایی
- ما خیلی خودخواه هستیم که یک آدم کامل باشیم چون این انتظار بزرگیه که از خودمون داریم.
- و اما دقیق ترین و بزرگ ترین دلیل: ما می ترسیم!
ترس از نابود شدن
عمیق ترین حس پشت همه این ها در نهایت یک ترس هست. ترس از نابود شدن. ما نقص هامون را یا مخفی می کنیم یا همش دنبال این هستیم که فرد کاملی شویم. ( توی این ۲۴ سال من هر دو دسته آدم ها رو دیدم ). برای همین شروع می کنیم با ساختن مکانیزم های دفاعی متفاوت که چند مورد رو نام می ببرم:
- کمالگرایی
- وقتی نقص هامون مشخص میشه شروع می کنیم به خندیدن و بامزه کردنش
- خشمگین شدن از نقص مون و پرخاش کردن
- انداختن رو گردن یک فرد دیگه
- وصل شدن به یک انسانی که کامل کنه ( و وقتی خودمون بتونیم نقص رو کامل کنیم یا بپذیریم اون انسان دیگر کارایی نخواهد داشت )
اگر دوست داشتید می توانید نوشته ی دیگر من را در مورد مکانیزم ها بخوانید.
همه این ها برای اینکه اون ترس رو نبینیم 😊. وقتی سعی کنید این ترس رو ببینید تازه می فهمید که چقدر عجیب، باهوش و قدرتمند هستید که تونسته اید به شکلی از این ترس فرار کنید که حتی وقتی سعی می کنید ببینید همش می خواهید فرار کنید. ( حتی اگر در یک محیط امن باشید ).
ترس از مرگ
البته فقط این نیست بلکه عمیق تر باید بپردازیم. بیشتر زوم کنیم و به داخل این ترس نگاه بندازیم. ( حتی بیشتر هم بترسیم 😁 ). این ترس از نابود شدن از کجا می آید؟ بله، ترس از مرگ. یعنی این ترس انقدر عجیبه؟ حتی با اینکه به خودتان می گویید که من قرار است مدت زیادی زندگی کنم 😎 ( عه یک مکانیزم دیگه 😂 ). ترس از مرگ فقط برای انسان ها نیست و شما به هر موجود زنده ای نگاه بکنید باز هم از مرگ می ترسد.
- حیوانات وقتی بترسند خودشان را گنده نشان می دهند.
- حیوانات وقتی بترسند صدای عجیبی از خودشان می سازند.
- انسان هم که خیلی زیاد مکانیزم داره.
- یک ستاره هم وقتی داره میمیره تبدیل به یک غول سرخ میشه و بعد تبدیل به کوتوله سفید میشه.
- بعضی گیاهان در ترس خودشان را جمع می کنند.
از نقص به ترس
از نقص به ترس از مرگ رسیدیم ! جالب تر از همه زندگی مخالف مرگ است. من متوجه شدم برای اینکه زندگی کنید باید بترسید که قراره بمیرید. یک جمله معروفی هست که میگه “جوری زندگی کنید که انگار فردایی وجود ندارد“. البته این یکم با برنامه ریزی فرق داره. اینکه امید و باور به برنامه ریزی آینده داشته باشید که خواهید بود و انجام خواهید داد. بله خودش هم یک مکانیزم هست. یکی دیگر از جالب ها همین کمالگرایی است. که می توانید ببینید که ترس از مرگ چطور می تواند ما را به کمالگرایی برساند.
باز هم یک نکته دیگه که چرا ما اصلا اهمال کاری می کنیم. یکی از عمیق ترین دلایل هم ترس از مرگه. در عمیق ترین لایه ی روان ما، تمام کردن یک کار برابر است با نیست و نابود شدن یک کار.
من فهمیدم که نباید بگیم یک انسان کمالگرا است چون ترس از مرگ دارد. بلکه باید بگوییم چون ترس از مرگ دارد کمالگرا است. این به من کمک کرد که انسان ها را بهتر درک کنم و بپذیرم و با آنها همدلی کنم.
این بحث ترس بسیار سنگین و طولانی شاید در یک نوشته دیگر نوشتم و حتما اینجا هم لینکش رو میذارم 😉
ژن انسان ناقص ساز است
چون در بحث مکانیزم و ترس از مرگ هم هستیم؛ البته این نظر من هست. حیوانات رو اگر دیده باشید مکانیزم های مشخصی دارند. اما انسان مکانیزم های بیشتری دارد. از گذشته و تا کنون انسان مکانیزم های بسیار متنوعی داشته است. اما چرا ؟
وقتی یک موجود زنده می میرد ( در شرایط خطرناک و بد )؛ در ژن خود ذخیره می کند و بر اساس ژن مکانیزم جدید ایجاد می شود. انسان به معنی واقعی موجودی است بسیار ضعیف و پر از نقص است. و شاید بهتره بگم بیشتر از هر موجودی در خطر مرگ است ( اگر مکانیزم ها و آگاهی که از مکانیزم ها دارید را بندازید دور می توانید این را ببینید ). همین باعث می شود که دائما در خطر مرگ باشد. برای همین در انسان الگو باز مکانیزم سازی فعال تر است. و اگر دقت کنید انسان برای زنده ماند خود، ابزار سازی کرده است اما تکامل پیدا نکرده است.
نتیجه گیری
من در مورد مکانیزم ها صحبت کردم. شاید شده بخونید و بپرسید خب که چی ؟ من این کار رو می کنم ؟ یعنی بد یا خوب ؟ نباید انجام بدم ؟ جور دیگه ای باید باشم ؟ یعنی مکانیزم های ایده عال هست ؟ باید بگم به خودتون نگاه کنید که با همه این نقص ها چه آگاه و ناآگاه از خودتان مراقبت کرده اید. گاهی مکانیزم ها حتی اگر اشتباه هم باشند به شما در زنده ماندن و زندگی کردن کمک می کند. و این طبیعی است و هیچ ایرادی نداره و اصلا این کار رو هم می کنیم که زندگی کنیم. شاید الان یا گذشته مکانیزمی داشتید که اشتباه و بد و بدرد نخور باشه ولی اکنون می تونید اون ها را جایگزین کنید و تلاش کنید مکانیزم های مفید تری را بسازید. 😊
اگر نظر یا تجربه ای دارید برام توی نظرات بنویسید 🤗
دیدگاهتان را بنویسید