آیا تا به حال به سؤالات عمیق زندگی فکر کردهاید؟ سؤالاتی مثل معنای وجود، ترس از مرگ، آزادی انتخاب یا احساس تنهایی؟ اگر این دغدغهها ذهن شما را مشغول کرده، احتمالاً با نام اروین یالوم و رویکرد رواندرمانی اگزیستانسیال آشنا هستید. یالوم، روانپزشک و نویسندهای برجسته، به دلیل توانایی بینظیرش در پیوند زدن فلسفه با رواندرمانی و بیان مفاهیم پیچیده به زبانی ساده، شهرت جهانی دارد.
کتاب «رواندرمانی اگزیستانسیال» او که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد، نه تنها یک مرجع مهم در این حوزه است، بلکه راهنمایی جامع برای مواجهه با چالشهای بنیادین زندگی ارائه میدهد. این مقاله به شما کمک میکند تا با این رویکرد درمانی و چهار دغدغه اصلی آن از دیدگاه یالوم آشنا شوید.
فهرست مطالب
رواندرمانی اگزیستانسیال چیست؟
رواندرمانی اگزیستانسیال یک رویکرد درمانی است که هر مشکل روانشناختی را نوعی خاص از «بودن در جهان» میبیند. در این شیوه، درمانگر به جای تمرکز صرف بر علائم، به دنبال درک و تغییر شیوه وجودی مراجع در جهان است. این رویکرد برای کسانی مناسب است که میخواهند مشکلاتشان را هم از منظر تجربیات کودکی و هم از منظر دغدغههای وجودی بررسی کنند.
برخلاف برخی رویکردهای دیگر، رواندرمانی اگزیستانسیال به مسائل گسترده و ریشهای در هستی انسان میپردازد. یالوم معتقد است اضطراب در این رویکرد، نه یک مشکل نوروتیک، بلکه اضطرابی «وجودی» است که باید با آن مواجه شد و روی آن کار کرد، نه اینکه از آن فرار کرد. این دیدگاه، اضطراب را پاسخی طبیعی به شرایط بنیادی زندگی میداند که میتواند منبعی برای رشد و یافتن معنای عمیقتر باشد.
فلسفه اگزیستانسیال برای درمانگران اگزیستانسیال، منبع الهام است، نه اینکه بخواهند مشکلات را با توصیههای فلسفی حل کنند. یالوم رویکرد خود را «پویا» مینامد، زیرا بر تعارضات و کشمکشهای درونی انسان تمرکز دارد. اما تفاوت اصلی با روانکاوی فروید این است که در دیدگاه یالوم، ریشه مسائل در هستی انسان است، نه صرفاً در دوران کودکی. به عبارت دیگر، «فرایند» درمان ممکن است شبیه روانکاوی باشد (کاوش عمیق تعارضات درونی)، اما «محتوا»ی آن دغدغههای وجودی جهانی است.
یالوم همچنین رویکردهای صرفاً تجربی و کمیگرایانه را نقد میکند که به معنای ساختار روانی برای فرد توجه نمیکنند و بیماران را به سمت تسکین علائم سوق میدهند، در حالی که سؤالات عمیقتر آنها بیپاسخ میماند.
در این نوع درمان، درمانگر اگزیستانسیال خود را «همهچیزدان» نمیداند. بلکه با گوش دادن فعال و ایجاد یک رابطه «من و تویی» اصیل، فضایی بینالاذهانی در اتاق درمان میسازد. در این فضا، مراجعان میتوانند تنگناها و چالشهای زندگی خود را درک کرده و حل کنند. یالوم بر نگرش وجودی درمانگر و تمایل او به درگیر شدن مستقیم و عمیقاً انسانی با مراجع تأکید دارد، نه تلاش برای «درمان» یا تغییر مراجع. این رابطه عمیق، خود به یک تجربه شفابخش تبدیل میشود، به ویژه برای کسانی که با انزوا یا احساس منحصر به فرد بودن در رنج خود دست و پنجه نرم میکنند.
اروین یالوم کیست؟ زندگی و تأثیر او
اروین دیوید یالوم در ۱۳ ژوئن ۱۹۳۱ در واشینگتن دیسی، از پدر و مادری مهاجر یهودی روسی متولد شد. او دوران کودکی خود را در آپارتمانی بالای فروشگاه مواد غذایی والدینش و در محلهای کارگرنشین سپری کرد. والدینش تحصیلات رسمی نداشتند و تماماً درگیر تأمین معاش بودند. یالوم در نوجوانی به کتابخوانی پناه برد و به این نتیجه رسید که نوشتن رمان بهترین کاری است که یک شخص میتواند انجام دهد.
او لیسانس خود را در سال ۱۹۵۲ از دانشگاه جورج واشینگتن و دکترای پزشکی خود را در سال ۱۹۵۶ از دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون دریافت کرد. پس از کارآموزی و خدمت در ارتش، در سال ۱۹۶۲ به عنوان مربی در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد مشغول به کار شد. تجربه او در درمان سربازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در ارتش، تأثیر عمیقی بر درک او از چالشهای وجودی مواجهه با مرگ و یافتن معنا در زندگی داشت. این تجربیات شخصی، به ویژه دوران کودکی و خدمت سربازی، مستقیماً بر تمرکز حرفهای او بر دغدغههای وجودی تأثیر گذاشت و کار او را عمیقاً با رنج واقعی انسان ریشهدار کرد.
یالوم در سال ۱۹۷۳ به رتبه استاد روانپزشکی ارتقا یافت و در سال ۱۹۹۴ در مقام استاد ممتاز روانپزشکی از استنفورد بازنشسته شد. او در سال ۱۹۵۴ با مرلین یالوم، استاد ادبیات و نویسنده موفق، ازدواج کرد و رابطه زناشویی آنها بسیار محکم و جاودان بود.
یالوم نویسندگی را از سال ۱۹۷۰ با انتشار کتاب «نظریه و عمل رواندرمانی گروهی» آغاز کرد که به دوازده زبان ترجمه شد. او موفقیت خود را مدیون داستانسرایی میداند. کتاب «رواندرمانی اگزیستانسیال» (۱۹۸۰) یکی از آثار آکادمیک بنیادی اوست که در بسیاری از مدارس مشاوره تدریس میشود. او همچنین رمانهای روانشناختی متعددی از جمله «وقتی نیچه گریست» (۱۹۹۲)، «دژخیم عشق و داستانهای دیگر» (۱۹۸۹)، «مامان و معنی زندگی» (۱۹۹۹) و «خیره به خورشید نگریستن» (۲۰۰۸) را نوشته است.
جدول ۱: منتخبی از آثار اروین د. یالوم
نام کتاب (فارسی) | نام کتاب (انگلیسی) | سال انتشار | نوع اثر |
نظریه و عملکرد رواندرمانی گروهی | The Theory and Practice of Group Psychotherapy | ۱۹۷۰ | آکادمیک |
هر روز یک قدم نزدیکتر | Every Day Gets a Little Closer | ۱۹۷۴ | داستانهای درمانی |
رواندرمانی اگزیستانسیال | Existential Psychotherapy | ۱۹۸۰ | آکادمیک |
دژخیم عشق و داستانهای دیگر | Love’s Executioner and Other Tales of Psychotherapy | ۱۹۸۹ | داستانهای درمانی |
وقتی نیچه گریست | When Nietzsche Wept | ۱۹۹۲ | رمان روانشناختی |
دروغگویی روی مبل | Lying on the Couch | ۱۹۹۶ | رمان روانشناختی |
مامان و معنی زندگی | Momma and the Meaning of Life | ۱۹۹۹ | داستانهای درمانی |
هنر درمان | The Gift of Therapy | ۲۰۰۲ | آکادمیک/راهنمای درمان |
درمان شوپنهاور | The Schopenhauer Cure | ۲۰۰۵ | رمان روانشناختی |
خیره به خورشید نگریستن | Staring at the Sun: Overcoming the Terror of Death | ۲۰۰۸ | آکادمیک/خودیاری |
مسئله اسپینوزا | The Spinoza Problem | ۲۰۱۲ | رمان روانشناختی |
خلق شدگان یک روزه | Creatures of a Day | ۲۰۱۵ | داستانهای درمانی |
من چگونه اروین یالوم شدم | Becoming Myself: A Psychiatrist’s Memoir | ۲۰۱۷ | زندگینامه |
مسئلهی مرگ و زندگی | A Matter of Death and Life | ۲۰۲۰ | زندگینامه/مطالعات موردی |
یالوم به عنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در رواندرمانی اگزیستانسیال شناخته میشود که شکاف بین مبانی فلسفی اگزیستانسیالیسم و دغدغههای روزمره رواندرمانی را پر کرده است. او از متفکرانی چون کیرکگور، نیچه و سارتر تأثیر پذیرفته و اصول آنها را در یک چارچوب درمانی منسجم ادغام کرده است. این سنتز فکری، پایهای قوی و چندوجهی برای درک رنج و رشد انسان فراهم میکند و به رواندرمانی اگزیستانسیال یالوم اجازه میدهد تا به طیف وسیعی از معضلات انسانی بپردازد.
چهار دغدغه غایی یالوم: ستونهای رواندرمانی اگزیستانسیال
در کتاب «رواندرمانی اگزیستانسیال»، یالوم چهار «دلواپسی غایی» یا «دغدغه نهایی» را معرفی میکند که ریشه در هستی انسان دارند و منبع اصلی تعارضات درونی او هستند. این دغدغهها شامل مرگ، آزادی، تنهایی (انزوا) و پوچی (بیمعنایی) هستند. یالوم معتقد است مواجهه مستقیم با این حقایق وجودی، به جای اجتناب یا انکار آنها، برای دستیابی به یک زندگی اصیل و معنادار ضروری است. اینها صرفاً مشکلات روانشناختی نیستند، بلکه «واقعیتهای مسلم» بنیادی وجود انسان هستند که باید با آنها «دست و پنجه نرم کرد».
در ادامه به معرفی مختصر این چهار دغدغه میپردازیم:
مرگ
اولین دغدغه غایی، «مرگ» است؛ یعنی اجتنابناپذیری مرگ و اضطرابی که از آن برمیخیزد. یالوم معتقد است هراس از مرگ یک مسئله مرکزی در دیدگاه اگزیستانسیال است. تجربه یالوم در درمان سربازان مبتلا به PTSD، درک او را از چالشهای وجودی مواجهه با مرگ و یافتن معنا در زندگی عمیقتر کرد. این اضطراب، اگرچه جهانی است، اما میتواند به شدت توسط تجربیات آسیبزا تشدید شود و آن را به یک حوزه حیاتی برای مداخله درمانی تبدیل میکند.
در این نوشته به مفهوم مرگ پرداختم و می توانید بخوانید.
آزادی
دومین دغدغه غایی، «آزادی» است که به آزادی گیجکننده وجود انسان و مسئولیت عظیمی که با آن همراه است، اشاره دارد. یالوم بر این باور است که انتخاب، یک موقعیت اگزیستانسیال است که با مسئولیت، آزادی، عمل، اراده و سرنوشت گره خورده است. او تحت تأثیر مفهوم رادیکال آزادی و مسئولیت ژان پل سارتر قرار گرفته است. اضطراب ناشی از انتخاب اجتنابناپذیر است، زیرا انتخاب یک چیز به معنای از دست دادن چیزهای دیگر است. گریز از مسئولیت (مانند اجبار جنسی یا انداختن مسئولیت بر گردن دیگران) به یک دفاع نوروتیک در برابر این بار وجودی تبدیل میشود.
تنهایی (انزوا)
سومین دغدغه غایی، «تنهایی» است که به جدایی بنیادی هر فرد از دیگران و از جهان اشاره دارد. یالوم معتقد است مهمترین وظیفه تکاملی اگزیستانسیال انسان، حل مسئله تنهایی و ارتباط است. او به اهمیت «ارتباط اصیل» اشاره میکند و دیدگاه اریک فروم را مطرح میسازد که عشقورزیدن را یک عمل فعال میداند، نه منفعلانه مورد عشق واقع شدن. این نوع عشقورزی به فرد کمک میکند تا برای رفع تنهایی، به آمیختگی با دیگران نپردازد.
پوچی (بیمعنایی)
چهارمین دغدغه غایی، «پوچی» است که به فقدان معنای ذاتی در جهان و چالش افراد در خلق معنا برای خودشان میپردازد. یالوم معتقد است انسانها ذاتاً موجوداتی معناجو هستند که دائماً برای خلق اهمیت و هدف در زندگی خود تلاش میکنند. احساس گناه و اضطراب ناشی از این موضوع که زندگی آنگونه که خود خواسته، زیسته نشده است، میتواند منبعی برای رشد و زیستن بامعناتر در جهان باشد. این اضطراب، به طور متناقض، میتواند «منبعی برای رشد» باشد.
سخن پایانی
رواندرمانی اگزیستانسیال یالوم، با تمرکز بر چهار دغدغه غایی مرگ، آزادی، تنهایی و پوچی، رویکردی عمیق و جامع به فهم و حل چالشهای وجودی انسان ارائه میدهد. این رویکرد، با پر کردن شکاف بین فلسفه و رواندرمانی بالینی، به شما کمک میکند تا با حقایق بنیادین هستی خود مواجه شوید و زندگیهای اصیلتر و معنادارتری بسازید.
آثار یالوم، چه آکادمیک و چه داستانی، نه تنها به متخصصان بلکه به عموم مردم نیز کمک کرده است تا با سؤالات بنیادین زندگی خود روبرو شوند و درک عمیقتری از وضعیت انسانی به دست آورند. در دنیای امروز که اغلب بر راهحلهای سریع و علائممحور تمرکز دارد، کار یالوم با تأیید سؤالات عمیق و اغلب ناراحتکننده در مورد معنا و هدف نهایی زندگی برجسته میشود. او به ما یادآوری میکند که بسیاری از رنجهای انسانی از همین دغدغههای وجودی حلنشده ناشی میشوند. با مواجهه با این «واقعیتهای مسلم» به جای اجتناب از آنها، میتوانیم به سوی رشد شخصی عمیقتر و اصالت گام برداریم.
امیدواریم این مقاله به شما در درک بهتر رواندرمانی اگزیستانسیال و اهمیت کار اروین یالوم کمک کرده باشد.
دیدگاهتان را بنویسید